به گزارش «راهبرد معاصر»؛ در حالی که رهبران جهان در تالار نمادین نیویورک گرد هم آمده بودند، مشروعیت مجمع عمومی سازمان ملل متحد به عنوان حافظ صلح و امنیت جهانی زیر سایه سنگین فاجعه انسانی غزه به نازلترین حد خود رسیده بود. در عصر شفافیت اطلاعات، جایی که تصاویر مرگ و ویرانی به صورت زنده مخابره میشد، جهان شاهد جان باختن بیش از 70 هزار زن و کودک بیگناه بود که تنها گناهشان، زیستن در محاصرهای خفقانآور بود.
در معادلات قدرت مفاهیمی همچون تروریسم و دموکراسی، ابزارهایی انعطافپذیر هستند که بر مبنای منافع ژئوپلیتیک تعریف و بازتعریف میشوند
این تراژدی نه تنها بحرانی انسانی، بلکه نماد ورشکستگی اخلاقی قدرتهای غربی بود؛ آنهایی که همواره خود را مدافع ارزشهای لیبرال و حقوق بشر معرفی میکنند، با استفاده ابزاری از حق وتو در شورای امنیت، عملاً برای ماشین جنگی رژیم صهیونیستی سپر حفاظتی دیپلماتیک ساختند و چشم بر نسلکشی آشکار بستند. این انفعال مرگبار، شکست غرب را نه فقط در حوزه انسانیت، بلکه در عرصه دیپلماسی نیز اثبات کرد، زیرا همین قدرتها نتوانستند از معدود دستاوردهای چندجانبهگرایی مانند برجام در برابر قلدرمآبی یکجانبهگرایانه محافظت کنند. شاید خالی شدن سالن مجمع هنگام سخنرانی بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی پیامی روشن برای صهیونیست ها باشد، اما واقعیت اینکه جامعه جهانی به ابزاری مؤثرتر برای متوقف کردن جنایت های جنگی نیاز دارد.
میان این نمایش تراژیک، پردهای از کمدی نیز بالا رفت که اوج استانداردهای دوگانه و فرصتطلبی را در سیاست بینالملل به نمایش گذاشت. محمد جولانی، فرمانده سابق جبهه النصره و چهرهای که وزارت امور خارجه آمریکا برای سرش جایزه ۱۰ میلیون دلاری تعیین کرده بود، اینک در قامت رئیس دولت موقت سوریه بر کرسی سازمان ملل متحد تکیه زد. سخنرانی اش درباره لزوم مبارزه با افراطگرایی و گذار به دموکراسی، در حالی که گزارشها از سرکوب سازمانیافته اقلیتهای علوی و دروزی به وسیله نیروهای تحت امرش حکایت دارد، طنزی تلخ و گزنده است.
این تغییر چهره از «تروریست تحت تعقیب» به «رهبر سیاسی مورد استقبال»، به وضوح نشان داد در معادلات قدرت مفاهیمی همچون تروریسم و دموکراسی، ابزارهایی انعطافپذیر هستند که بر مبنای منافع ژئوپلیتیک تعریف و بازتعریف میشوند. این رویداد بیش از هر چیز مشروعیت ادعاهای غرب در زمینه مبارزه با تروریسم را زیر سؤال برد و نشان داد چگونه منافع راهبردی میتواند هر اصلی را بیاعتبار کند.
با وجود این، در دل فضای غبارآلود، پیروزی دیپلماتیک درخشانی رقم خورد که امید را به اردوگاه چندجانبهگرایی بازگرداند؛ یعنی به رسمیت شناختن گسترده و رسمی کشور مستقل فلسطین. تصویب «بیانیه نیویورک» در ۱۲ سپتامبر که با پیوستن کشورهایی مانند فرانسه، انگلیس، کانادا، استرالیا و دیگران همراه شد، نقطه عطفی در مبارزات ملت فلسطین بود. این اقدام صرفاً بیانیه ای سیاسی نبود؛ بلکه گامی عملی برای پایان دادن به اشغالگری و احقاق حقوق تاریخی ملتی بود که دههها زیر ستم و آپارتاید زندگی کردهاند.
تشویقهای ممتد و ایستاده هیئتهای دیپلماتیک در تالار مجمع عمومی، نه تنها تجلی همبستگی جهانی با فلسطین، بلکه سیلی محکمی بر صورت کابینه افراطی نتانیاهو بود که با تکیه بر حمایتهای آمریکا، قوانین بینالمللی را به بازی گرفته است. این رهاورد هرچند در سایه ویرانیهای غزه به دست آمد، اما ثابت کرد اراده جمعی جامعه جهانی، هرگاه که به فعلیت درآید میتواند حتی در برابر سرسختترین مخالفان صلح نیز بایستد و سازمان ملل متحد را به نقش اصلی خود بازگرداند.
جلسه اخیر مجمع عمومی سازمان ملل متحد تصویری از جهانی در حال گذار، مملو از تناقض و صحنه جدال میان دیپلماسی و زور، همکاری و انزوا و امید و یأس بود
این پیروزیها بهشدت شکننده بودند، زیرا در برابر موج قدرتمند یکجانبهگرایی و پوپولیسم راستگرا قرار داشتند. سخنرانی دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا نماد بارز این جریان بود. وی با لحنی مملو از نخوت و تحقیر، سازمان ملل متحد را نهادی بیفایده خواند و با ستایش از سیاستهای تعرفهای و خروج از توافقات بینالمللی، بازگشت به عصر «هژمونیطلبی آمریکایی» را فریاد زد. نتانیاهو، متحد ایدئولوژیک وی نیز با خشم و انزجار، به رسمیت شناختن فلسطین را «نمایش سیاسی پوچ» خواند و با تأکید بر تداوم شهرکسازیهای غیرقانونی در کرانه باختری و رد قاطعانه هرگونه راهحل مبتنی بر دیپلماسی، بار دیگر نشان داد کابینه اش تنها زبان زور میفهمد و هیچ تعهدی به اجماع جهانی و قوانین بینالمللی ندارد.
نتانیاهو بار دیگر در سخنرانی خود بر ادعاهای ضد ایرانی تأکید کرد و به کشورهای موافق تأسیس کشور مستقل فلسطین حملهور شد. رویکرد نتانیاهو که بر پایه انکار حقوق فلسطینیان و توسعهطلبی نظامی استوار است، نه تنها صلح غرب آسیا را به بنبست کشانده است، بلکه اعتماد به نهادهای جهانی را نیز به طور کامل از بین میبرد. این همسویی خطرناک میان رهبران راستگرا، تهدیدی جدی برای نظم مبتنی بر همکاری و منشور ملل متحد است.
جلسه اخیر مجمع عمومی سازمان ملل متحد تصویری از جهانی در حال گذار، مملو از تناقض و صحنه جدال میان دیپلماسی و زور، همکاری و انزوا و امید و یأس بود. به رسمیت شناختن فلسطین، اثبات این نکته بود که حق، حتی اگر دیر راه خود را بیابد، گره گشاست. تداوم سیاستهای تهاجمی و یکجانبهگرایانه چهرههایی همچون ترامپ و نتانیاهو، هشداری جدی است که جهان را به سمت بیثباتی و درگیریهای بیشتر سوق میدهد.
شعار نشست، «بهتر با هم»، بیش از عبارتی زیبا، ضرورتی حیاتی است. اکنون وظیفه رهبران پیشرو و جامعه مدنی جهانی است که ائتلافی قدرتمند در برابر موج انزواطلبی تشکیل دهند و از میراث شکننده چندجانبهگرایی، پیش از آنکه کاملاً فرو بریزد، محافظت کنند. موضوع اساسی آنکه قدرتهای غربی به عنوان مدعیان حکمرانی جهانی و قواعد یکسان برای اداره امور جهانی خود به این اصول پایبند نیستند و قدم در مسیر یکجانبه گرایی و زورگویی گذاشته اند.